۳/۲۹/۱۳۸۵

ارتباط



زندگی امری بسیار واقعی است،زندگی یک انتزاع نیست که بتوان با اتکاء به تصاویر ذهنی آن را پیش برد.وقتی که با تصاویر ذهنی مان با زندگی و با افراد برخورد می کنیم ارتباطی بین ما انسانها وجود ندارد؛این تصاویر هستند که با هم ارتباط دارند،پاره هایی از من ( نوعی) و از تو(نوعی)، و نه تمامیت من و تمامیت تو،تصوراتی که مانع ارتباط ،صمیمیت و همدلی واقعی ما با یکدیگر می شوند.وقتی من میگویم «من تو را می شناسم» در واقع دارم میگویم دیروز تو را می شناختم،من تو را حالا،عملا و در واقع نمی شناسم.برای اینکه امروز تو را بشناسم من نیاز به رها ساختن ذهنم از گذشته دارم، و از سویی نیاز به داده های «امروز»ی که تو برایم فراهم میکنی دارم.از یکدیگر «ایمان»کور نخواهیم ؛که ایمان طلبی در ارتباطات انسانی یعنی کهنه بودن و اسیر بودن و مرده بودن.





هیچ نظری موجود نیست: