۱۰/۰۷/۱۳۸۴

چرا فرومایه ترین عناصر در صدر می نشینند؟*


«در درجه اول... احتمالاً حقیقت دارد که عموماً هر چه سطح تحصیلات و هوش افراد بالاتر باشد، سیلقه ها و نظریاتشان بیشتر با هم فرق خواهد داشت و تواقشان بر سر سلسله مراتب خاصی از ارزشها کمتر خواهد بود.در نتیجه،اگر در پی یکسانی و مشابهت شدید نظرگاهها باشیم،باید به سطوح پایین تر معیارهای اخلاقی و فکری نزول کنیم که غرایز و سلیقه های بدوی و عامیانه بر آنها حاکم است.مراد این نیست که اکثر مردم دارای معیارهای اخلاقی نازلند؛ مقصود صرفاً این است که بزرگترین گروه افرادی که ارزشهایشان با هم مشابهت نزدیک داشته باشد، مردم دارای معیارهای نازلند.آنچه بیشترین عده افراد را با یکدیگر متحد می کند ،به اصطلاح ریاضی پایین ترین مخرج مشترک است.اگر به گروه کثیری نیاز باشد ،آنقدر نیرومند که نظریات خود در باره ارزشها در زندگی را بر همه دیگران تحمیل کند،این گروه هرگز مرکب از افراد دارای سلیقه های بسیار متمایز و پرورش یافته نخواهد بود[.بل که] گروهی خواهد بود از توده مردم به معنای تحقیری و تذلیلی آن واژه،یعنی افرادی با کمترین ابتکار و اصالت و استقلال که خواهند توانست با وزن عددی،آرمانهای خاص خویش را پیش ببرند.

...در درجه دوم افراد سربراه و ساده لوحی که اعتقادات درست شکل نگرفته ای دارند و و مستعد پذیرش نظامی حاضر و آماده از ارزشهایی هستند که حکومت توتالیتر برای آنها فراهم آورده است،

...و در درجه سوم ،پی گیری مرامی از سوی حکومت مبتنی بر نفرت از دشمنی موهومی یا حسادت به متنعم تران و کلا هر برنامه منفی که برای توده مردم،توافق در باره اش آسانتر از توافق درباره هر کار مثبت (مستلزم تفکر و تلاش) دیگری است، در نشانیدن عناصر فرومایه در صدر در حکومتهای توتالیتر نقش مهمی را بازی میکنند.»

* عنوان فصلی از کتاب در سنگر آزادی - فریدریش فون هایک،ترجمه عزت الله فولادوند،نشر لوح فکر،تهران ،1382

هیچ نظری موجود نیست: