۲/۲۳/۱۳۸۴

« « ما كه در داخل زندگي ميكنيم به تناقض موجود بين احساس خود از وضع موجود و احساس سياستمداران روزبروز بيشتر پي ميبريم واين شكاف دائما در حال ژرف تر شدن است. .. در اين لابيرنت بيراه مقصد به كدام ره بايد جست. هزارتويي كه هيچكس در اين سالها از آن بيرون نرفته و از سر استيصال همه به سر هم مي كوبند و مدتي بعد منفعل مي شوند» 1

دوست عزیز نوشته شما طرح یک کلان- مساله است.یکی از راههای حل مسائل پیچیده ، تجریه آن به مسائل کوچک و ساده است ؛ البته یکی از راهها.من هم با توجه به همین اصل به فرضیه ا ی که از نظر خودم بیشتر نزدیک به واقعیت است فکر می کنم.«همه به سر هم می کوبند و بعد منفعل می شوند.»خب برای اینکه وقتی از یک سرزمینی دارای مرزهای مشخص جغرافیایی با زبان و فرهنگی مشترک یاد می کنیم نمی توانیم آن را فقط به ملت یافقط به حکومت محدود کنیم. ترکیب دولت –ملت یاحکومت ملت بیشتر رسا خواهد بود. دولت و ملت در تعاملی واقعی با هم به مواجهه با مسائل می پردازند.من فرهنگ ملی و رسوبات تاریخی منجر به عقب ماندگی را منکر نیستم اما به نقش مدیریتی حکومت بیشتر اهمیت می دهم.شهروندان تو سر هم می زنند برای اینکه نهادی فراتر از شهروندان و مرجعی پاسخگو را در مقابل خود نمی یابند.در مواجهه با فساد مدیریتی حکومت و پاسخگو نبودن آن ، اجتماع را به طور طبیعی عرصه مبارزه برای تنازع بقای فردی یا خانواده ای ارزیابی می کنند.این چرخه فاسد و روز به روز فروکاهنده فرد و اجتماع، شکافی عمیق بین ملت و دولت بوجود آورده است که مسوول اصلی آن هم حکومت است.چرا که یک وجه اساسی حکومت نقش ارتقادهنده آن در مدیریت منابع انسانی است و حکومت فعلی نه تنها این وجه را عملی نکرده بلکه به تخریب این منابع نیز پرداخته است.آقای دکتر بشیریه استاد علوم سیاسی می نویسد:«ملت سازی در ادبیات توسعه سیاسی دو بعد دارد:
1- گسترش اقتدار عمومی دولت .
2- گسترش حقوق مدنی شهروندان
. تامل در عملکرد حکومت ما می تواند بخش بسیار مغفول و مظلوم مانده گسترش حقوق شهروندی را زیر ذره بین ببرد و همه چیزی را یا همه علل را در ملت ایران جستجو نکند.مفهوم شهروند و شهروندی به عنوان ملاک و واحد هویت د رچهارچوب ملیت و همبستگی ملی مهمترین مفهومی که به عناصر پراکنده و متفاوت وحدت می بخشد ارزیابی می شود. » 2

توجه به نقش شهروندان و فرهنگ آنان در بررسی علل عقب ماندگی نباید ما را از نقد جدی و بسیار مهم بعد دوم توسعه سیاسی ،یعنی وظیفه به جای نیاورده شده حکومت، در توسعه حقوق مدنی شهروندان باز بدارد. از نظر من تا به این لحظه نقادی فراوانی به فرهنگ و به آحاد ایرانی شده است.و این نقادی در فقدان شناسایی ژرف از فلسفه وجودی دولت و وظایف آن در مدیریت اجتماع و در برابر شهروندان ، فقط به عامل سرکوب باز شهروندان به وسیله همدیگر شده است.دقت کرده اید که همه خودشان را دانا و با فرهنگ و منضبط فرض می کنند و «دیگران»؛ این واژه مه آلود را برای خطاب قرار دادن بخش نادان و بی فرهنگ و نامنضبط اجتماع به کار می گیرند؟! اینجا یکی از قلوهای(دولت) این دوقلو ( دولت – ملت ) در علت یابی برای در جا زدنها مورد غفلت قرار گرفته است و برای همین هم چرخه توی سر هم کوبیدن مردم همچنان ادامه دارد...من دلم برای این مردم خیلی می سوزد که وظایف یک دولت را از شهروندانی بسان خود تقاضا می کنند.توجه دارید که در متن فرهنگ خودمان دارم صحبت

1-
پیغام دهم از پیامگیر سیبستان
2-دیباچه ای بر مفهوم همبستگی ملی - روزنامه شرق ،اردیبهشت 1383
_____________________________________________

حل مشکلات و معضلات اجتماعی نیازمند تلاش مشترک همه شهروندان است. از آنجا که هموفوبیا یعنی سرکوب، بیعدالتی، پیشداوری، تبعیض و ستم نسبت به همجنسگرایان، یک معضل اجتماعی است و نه خود همجنس گرایی؛ لذا راه حل آن هم تنها به همجنسگرایان مربوط نمی شود بلکه مشارکت همه کنشگران، روشنگران و آگاهی دهندگان جامعه و کلآ همه شهروندان آگاه و با مسئولیت، فارغ از اینکه حامل کدام گرایش جنسی هستند، را می طلبد...بیانیه بمناسبت روز جهانی مقابله با هموفوبیا

هیچ نظری موجود نیست: