۱۲/۱۰/۱۴۰۰

 از بدیهای دوران ما اینکه، دست و پای فرد رو حالا بیشتر  از قوانین، فشارهای دیگر شهروندان و قضاوتهای شخصی داره تو پوست گردو می ذاره. مهارتهای متفاوت فردی برای ارتباط برقرار کردن و کمک کردن به افراد روز به روز داره ضعیف تر میشه و هر کس به گوشه تنهایی و حفظ منافع شخصی اش کشیده میشه. 

۸ نظر:

M.T گفت...

هفتصد سال پیش حافظ گفت: «هرگز حضور حاضر و غائب شنیده ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است». قرنها بعد از اون فروغ گفت: «و این منم، زنی تنها، در آستانه ی فصلی سرد...» و این قصه ادامه داره همچنان. نرگس دشت‌های دور از من! تنهایی با ما زاده میشه ولی با مرگ ما نمی میره، تا گردن آویزه زندگی دیگری بشه. تنهایی در باور من مثل یک بیماریه مادرزادیه، مثل یک ماه گرفتگیه روی پیشونیه که هر بار توی آینه نگاه می کنی تازه می فهمی چقدر تنهاییت بزرگه.

ما که خیلی وقته با کلمات تنهایی هامونو با هم قسمت کردیم. بیا مثل من با آب و آفتاب و جنگل حرف بزن، بیا مثل من دیوونگی کن. طبیعت یک راز عجیبی داره. گاهی فکر میکنم زندگی از ابتدا اشتباه تعریف شده. گاهی فکر می کنم باید برگردیم. ما دوباره بر می گردیم نرگس جان، مطمئنم که بر می گردیم.

Narges گفت...

ام تی بسیار عزیزم،
خیلی زیبا بیان کردی. الان فرودگاهم و دارم سوار هواپیما می شم. برایت از تبریز پاسخ خواهم نوشت.

Narges گفت...

ام تی جان،
من فکر می کنم جایی که ازش اومدیم و باید بهش برگردیم بدن ما هست. تمام تجارب فیزیکی و عاطفی ما در بدنمان اتفلق میفته و حسش می کنیم. ولی دوران جدید ذهن ما رو فربه کرده، یعنی، ما بدون تجربه کردن داریم در باره انواع تجربه ها می اندیشیم و سخنرانی می کنیم. بدترین و ایستاترین سبک زندگی همین فقدان تجربه بی واسطه هست. خیلی موافقم که طبیعت دقیقا زیستگاه واقعی ماست، شفا دهنده ماست.

M.T گفت...

یادت هست آخرین بار یه سلام به من هدیه دادی تا از طریق یه ناشناس لمسش کنم؟ فردای اون روز اتفاق عجیبی افتاد. به سلامت فکر می کردم و اون غریبه ای که نگاهش قرار بود دستهامو لمس کنه. وقتی نگاهمون به هم گره خورد سلام کردیم و لبخندی جهان بینمون رو روشن کرد. من تا امروز دارم به معجزه ای که دستهامو لمس کرد نگاه می کنم. اون روبرومه درست روی بالاترین شاخه ی گلدونم.

اون غریبه برگشت و یک ستاره بهم داد. و گفت این رو هر جا که دوست داری می تونی آویزون کنی و به سرعت رفت. کاش دوباره ببینمش یه روزی و بهش بگم ستاره ش نه تنها اینجا روی شاخه گلدون که توی قلبم تا همیشه می درخشه. نرگس جان سلامت تا همیشه پیش منه.

Narges گفت...

چقدر خوشحالم که چنین تجربه دلفریبی داشته ای ام تی جان! و من چقدر خوشبختم که تو اینها رو می فهمی و در پی اش هم می روی...😇🥰 همه ما در این جهان از هم رمیده ایم و آنچه که باید و شاید، را نمی تونیم با انسانها زندگی کنیم. من عاشق دلجویی از رمیده ها هستم و خودم هم وقتی مورد دلجویی دیگری قرار میگیرم شاد و امیدوار میشم... شادی و شعف تو از حضور سلام و ستاره را هم حس کردم، حضور آن ناشناس زیبا را هم!
ام تی جانم سال جدید برات پر از سلام و ستاره و ناشناسهای مهربان و زنده-جان باشه دوست عزیزم🎵🎵🍃🌷🎉🎉🎈🎈🥰🥰

Narges گفت...

راستی ی ی، نوروز بر همه مون مبارکl🎉🎉🎉🎉

M.T گفت...

نوروز تو هم پر از نور و روشنی. آرزو می کنم آرامش و شادی همیشه توی خونه ت باشه. بعد از این پیام یه شمع برای زندگی روشن می کنم. تو هم روشن کن.

Narges گفت...

حتما... حتما شمع روشن می کنم، برای زندگی!