نرگس عزیز، در مورد خودم می تونم این رو بگم که هر چی می گذره احساس می کنم حرف زدن و اساساً کلمه ها دبگه در اون تجلی شاعرانه شون برام جذابیتی ندارن. شاید فاصله گرفتنم در سالهای اخیر از زبان فارسی و زندگی در محیطی که مجبورم کرده با دو زبان دیگه زندگی کنم در این روند بی تاثیر نبوده. ولی در کل هر چه مسن تر میشم احساس می کنم سکوت آرامش بیشتری بهم میده. مدتهاست که واقعا دیگه ترغیب یه نوشتن نمیشم.
به نظر من اتفاق بدی نیست ام تی جان. شاید در جایی از زندگی مان قرار داریم که توضیح دادن و نظر خود را اثبات کردن و تلاش برای اقناع دیگران از حوصله مون خارج شده... ترس از ناخشنود شدن دیگران نیز.
۲ نظر:
نرگس عزیز،
در مورد خودم می تونم این رو بگم که هر چی می گذره احساس می کنم حرف زدن و اساساً کلمه ها دبگه در اون تجلی شاعرانه شون برام جذابیتی ندارن. شاید فاصله گرفتنم در سالهای اخیر از زبان فارسی و زندگی در محیطی که مجبورم کرده با دو زبان دیگه زندگی کنم در این روند بی تاثیر نبوده. ولی در کل هر چه مسن تر میشم احساس می کنم سکوت آرامش بیشتری بهم میده. مدتهاست که واقعا دیگه ترغیب یه نوشتن نمیشم.
به نظر من اتفاق بدی نیست ام تی جان. شاید در جایی از زندگی مان قرار داریم که توضیح دادن و نظر خود را اثبات کردن و تلاش برای اقناع دیگران از حوصله مون خارج شده... ترس از ناخشنود شدن دیگران نیز.
ارسال یک نظر