۹/۰۳/۱۳۸۴

***دوستان عزیز صعود برهنه***
متاسفانه به دلیل فوت ناگهانی برادرزاده عزیزم در ایران تا چند روز نخواهم تونست در بحثها شرکت کنم و پاسخ لطف و محبت شما( پیغامها) را بدهم.برمی گردم...

اخلاق یاری و مسئولیت فردی

نوشته دوست عزیزم گوشزد با عنوان "انسانیت" سوالاتی را در ذهن من ایجاد کرده است ،از جمله اینکه؛ خوبی و مسئولیت اخلاقی (به طور خاص، یاری به فقرا و نیازمندان) یک فرد تا به کجاست؟بدیهی است که ظرف و میزانی برای خوبی فرد به تنهایی متصور نیست اما اجتماع متشکل از افرادیست با ظرفیت های متفاوت در اخلاق یاری به نیازمندان.آیا می توان با شعارهای اخلاقی و تبلیغی در مورد نیکی و یاری ،کمک و احسان در جامعه را فراگیر ونهادینه کرد،بی آنکه خود را معاف از یاری و دیگری را موظف به یاری کرد؟! این ایده را که" تو نیکی می کن و در دجله انداز" در فضای زندگی واقعی و جوامع مدرن به نظر من فاقد کارآیی است.کمک کردن و دستگیری فقط در مورد کسانی که می شناسیم قابل اعمال است،نه در فضای گسترده و ناشناس آحاد جامعه مدرن با ساز وکار اقتصاد کلان. درواقع کسانی که ما نمی شناسیم یا از وضع شان بی خبریم از کمک و یاری ما بی بهره اند. آیا این ممکن و شدنی است که یکی همیشه نیکی کند و در دجله اندازد ، و آن دیگری همیشه از دجله نیکی جمع کند بی آنکه بانک ذخیره ای برای نیکی دجله افتتاح شده باشد؟
بدیهی است که سخن من به معنی عدم یاری و دستگیری کسانی که می شناسیم نیست.بل که ایرادم به ظرفیت محدود این نوع کمک وارد است.
اگر به آزادی انسانها (ازادی فردی و نه آزادی سیاسی و مدنی ) باور داریم ناگزیریم بپذیریم که حس مسئولیت فرد به حوزه و ظرفیت تشخیص و تمیز شخص وی محدود و مربوط است،به این معنی که، فرد می تواند بدون فشار زیاد به مخیله خود مساله و رنج "دیگری" را از آن خود بداند و حل آن را وظیفه خویش تلقی کند و نه وظیفه "دیگران".(کلمه مبهمی که برای باز کردن مسئولیت از سر خود بسیار کاربرد دارد).نهادینه شدن قاعده انتزاعی و کلی در زمینه یاری و احسان ،شمول همه افراد جامعه را در پی دارد.
در جوامعی همچون جامعه ما که اخلاق مبتنی بر ایده های جمعی گرایانه هست اهداف به طور جمعی تعریف می شوند ،همه افراد مسئول همه مسائل هستند.یعنی مسئولیت هم مانند همه چیز دیگر، جمعی است.
فردریش فون هایک * با هوشمندی تمام "مسئولیت جمعی" را را "مسئولیت هیچکس" می نامد.وی معتقد است که « اگر عده ای را بی آنکه موظف به اقدام مشترک بکنیم مسئول امور واحدی قرار بدهیم، نتیجه معمولا اینست که هیچکس واقعا مسئولیت هیچ کاری را به گردن نمی گیرد؛مسئولیت همه ،مسئولیت هیجکس است.
از یک سو،حس مسئولیت فردی برای آنکه موثر افتد باید معین، محدود و به لحاظ عقلی و عاطفی با توانائیهای شخص سازگار باشد.اینکه کسی را مسئول همه چیزی بدانیم حس مسئولیت فرد را نابود میکند.احساس اینکه همه مسئول همه چیزند خطر بی مسئولیتی مطلق در اقدام مبتنی بر اخلاق را در پی دارد»1 از سوی دیگر،تبلیغ و تذکر مداوم مسئولیت اجتماعی فرد و در واقع تحمیل آن به فرد، وی را دچار کندی و کرختی در احساسات و واکنش نسبت به مساله فقر و نیازمندی یا رنج انسانهای دیگر می کند.در حالیکه محدود و معین بودن مسئولیت فرد، این امکان را به وی میدهد که اصول اخلاقی اش را درمورد اوضاع و احوال مورد نظرش به کار ببندد و و بر اساس اراده و میل شخصی اش به کمک و یاری دیگران بشتابد.

* اقتصاددان و فیلسوف سیاسی قرن بیستم
1-فردریش فون هایک، در سنگر آزادی،مترجم عزت الله فولادوند؛نشرلوح فکر،1382

هیچ نظری موجود نیست: