آلودگی نظر باعمل؟!
وقتی از روشنفکری* در مورد عملی اجتماعی که در کنه خود، عملی فردی و شخصی هست سوال می کنیم با این پاسخ مواجه می شویم:« کار من اندیشیدن است نه عمل».در حالیکه دقیقا در مورد موضوعات اجتماعی صاحب نظر است.او خود را از عمل کنار می کشد و یا در بهترین حالت با تناقضی مواجه است که مانع عمل وی می شود. اینکه چرا وی با وجود نظرمند بودن در زمینه موضوعات مختلف سعی در دوری از عرصه عمل اجتماعی دارد برای من نکته ای است که محل تعمق فراوانی بوده و هست.قضاوت عمومی در مورد روشنفکر ایرانی بی اعتمادی به آنان است چرا که نظر و عمل آنان یکی نیست و سقف عمل آنان انطباق با عامه مردم و حذر از خلاف جریان بودن است. چرا روشنفکر ایرانی نمی تواند حیات ذهنی خود را به واقعیات زندگی اجتماعی پیوند بزند و عمل در متن آنچه که می اندیشد را نیز تجربه کند؟و اکنون نیز به عینه شاهد این هستیم که مردم ما علیرغم مخالفت روشنفکران با جنگ و حمله آمریکا راه خود را پی گرفته اند و منتظر حمله هستند،یعنی بی واسطه ترین تصمیم اجتماعی د رجامعه ایران که نه اپوزیسیون و نه حکومتیان و نه جریان اصلاح طلبان را وقعی ننهاده است.(در مطلب بعدی ام که به تحلیل واکنش ایرانیان به حمله آمریکااختصاص دارد به این موضوع بیشتر اشاره خواهم کرد) . چرا عرصه عمل عرصه آلودگی فرض می شود؟آیا عمل واقعا آلودگی زاست؟چگونه ممکن است که نظر و فکر با به مرحله عمل در آمدن آلوده شود و اصلا این آلودگی چیست و موحب چه وضعیتی می شود که ما آن را آلودگی می نامیم؟ آیا عمل گرایی منافاتی با روشنفکری دارد؟ اندیشه برای اندیشه و بدون توجه به پاسخگویی به انگیزه ناشی از وضعیتی که ذهن ما را به تکاپو برانگیخته، پیشبرنده حیات فردی و اجتماعی نمی تواند باشد. تنزه طلبی و کمال گرایی ذهنی روشنفکر ما و کناره جستن اش از عمل، کارکرد اجتماعی روشنفکر و حتی کارکرد فردی وی را نیز دچار اختلال می کند.من فکر می کنم فقدان رابطه ای واقعی بین آنچه که در باره اش می اندیشیم و عجز از راهیابی برای وضعیت موجودی که پر از مسایل واقعی است و راهیابی می طلبد موجب سیر تفکر ما در عرصه هایی می شود که جسارت و اراده عمل را از ما سلب می کند.به این می اندیشم که حوزه عمل هر زمان دچار نقص است و در جریان پیشرونده خود و بازخورد است که تجدیدنظر و اتخاذ تدابیری دیگر را موجب می شود و می طلبد .اما کمال گرایی و بی عیب و نقص بودن، آفتی است که هم ذهن و هم عمل روشنفکری ما را فلج کرده است.برایم بسیار جالب است وقتی که در تاریخ ایده ها و حرکتهای اجتماعی ایران دقیق می شوم،عرصه نظر، عرصه آرمانها و ایده های زیبای روشنفکریست اما به عرصه عمل که می رسیم روشنفکر ما آگاهانه خود را از این عرصه دور نگاه می دارد.او مواجهه عملی با نظر خود را مساوی آلودگی آن و تنزل ایده اش ارزیابی می کند.با کناره جویی و واگذاشتن میدان به آنکه عمل گراست و اما لزوما ایده های نافعی برای اجتماع هم ندارد یا حتی بدون ایده است مواجه می شویم.به علت شکاف عمیقی که بین نظر و عمل در روشنفکری ما وجود داشته و دارد نتیجه این شده است که هر آنکه دست به عمل زده است ؛فارغ از درستی یا نادرستی آن ،فارع از سودمندی یا مضار آن ،و مهمتر از آن فارغ از تایید یا عدم تایید اجتماعی، موفق بوده است،چرا که زندگی اجتماعی عرصه چرخه ایده + عمل+بازخورد+ایده جدید است نه ایده های صرف.گرچه متاسفانه آنجا که عمل اجتماعی نیاز به نقد و جرح وتعدیل دارد اندیشه در آنجا غایب است.من در عجبم که روشنفکر مورد نظر کجا میخواهد ایده های خود را به محک تجربه و عمل فردی- اجتماعی بزند؟آیا مسائل و مشکلات عدیده و واقعی که روشنفکر ایرانی در اجتماع خود با آن گریبان است نیازمند پردازشهای نظری دور از واقعیتهای اجتماعی ما هستند ؟آیا یکی از علل مهم قطع ارتباط انداموار روشنفکربا متن جامعه ، دوری گزینی آنها از واقعیات عینی نیستند ؟امنیت در حوزه نظر برایشان قطعی است چرا که لزومی به درگیری با دیگران نیست و اگر هم هست با انزواگزینی و رفتن در لاک خود قابل محافظت از شر مخالفانشان هست.اما در عرصه عمل دیگر اینگونه نیست و نمی تواند باشد چرا که نیاز به مواجهه و موازنه قوای اجتماعی هست. به نظر من پردازش ایده ای خام در ذهن تا آنجا که جزو باور آدمی شود به معنی قرار گرفتن اتوماتیک در موقعیت عمل است.باز به نظر من مرز بین ایده و عمل ، وجود یا فقدان باوری درونی و در ارتباطی انداموار با سایر باورها و رفتار آدمی است. اندیشه وقتی با پشتوانه باوری حلاجی شده و پردازش شده همراه می شود به جسارت برای وقوع عمل تبدیل می شود.ایده هایی که روشنفکر ما به آن می اندیشد ودر آن به معنای واقعی کلمه غرق شده است ، ایده هایی درونی شده نیستند و به باور شخصی وی بدل نشده اند.برای همین هم جسارت عمل ،پرداختن هزینه عواقب عمل و پذیرش مسوولیت عمل ،از ایده و نظر جدا مانده است.اینکه ادعا می شود که *ما باور داریم اما عمل ممکن نیست* به نظر من گزاره ای است که عمل را با هدف رسیدن به نتیجه نهایی آن ، وبدون اینکه قائل به سلسله مراحل عمل و بازخورد و تجدیدنظر باشد ارزیابی می کند.راهکارها یا بهتر بگویم عمل های معطوف به نتیجه نهایی از ابتدا محکوم به شکست اند چرا که نتیجه نهایی نه در ابتدای عمل ،که در سلسله مراحل پیشرونده و بازخورد های حاصل از آن قابل حصول است.« دانستن را با باور داشتن منتهی به عمل یکی نگیریم».
اینها را نوشتم تا با طرح آن با خواننده عزیز ،سوالهایم را برای خودم واضح تر کرده و از نظریات آنان در بسط یا تجدید نظر در مورد سوال و پاسخهای احتمالی بهره مند بشم.
*روشنفکر را در مفهوم فردی با چشم انداز نظری انتقادی نسبت به مسایلی که در حوزه زندگی جمعی اتفاق می افتد ،فردی با حساسیتی بیشتر از شهروندان عادی و دارای جهت گیری نظری مفروض گرفته ام.چالش این نوشته نه مفهوم کلی روشنفکری در جهان بل که چالش با «عملکرد بی عمل» روشنفکری ایرانی است.
نظر آیدین عزیز
پر واضح است که هر نظريه تنها زمانی که به عمل در آيد ميزان درستی و خطای آن مشخص می شود،با نقد و آزمايش تصحيح و تعديل می گردد و نهايتا تبديل به يک راهکار و برنامه سودمند عملی می گردد.متاسفانه ما ايرانيان جز با نسخه های اسطوره ای، معصوم، مطلق و ...ارضا نشده ايم و از همين روست که به راحتی در مقابل هجوم ايدئولوژی ها و تفکرات مذهبی بسته و نقدناپذير تسليم شده و در زبونی و فساد متحير مانده ايم .علاوه بر اين يک نوع حسادت تاريخی و عميق در روحيه همگی مان نهادينه شده است که هرگونه نقد را به دشمنی و نابو دی سوق می دهد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر