۲/۰۸/۱۴۰۰

  پریروز که اعلام کردند قراره به مدت سه هفته منع رفت و آمد عمومی یا همون قرنطینه اجباری اعمال بشه واقعا حس بدی بهم دست داد. آنچنان بد که دچار فشردگی قلب شدم و رفتم اورژانس برای کنترل. 

دکتر ازم پرسید که چه شکایتی دارم منم گفتم که خبر قرنطینه هم عصبانی و هم غمگین ام کرد. پرسید آخه چرا؟ بهش گفتم این کار رو دخالت نامطلوب در اراده و آزدی ام می دونم! 

دکتره بهم خیره شد و تو فکر فرو رفت. چیزی نگفت 

یکسال و نیمه که هیچ دولتی نتونسته این بحران رو مدیریت کنه و با سیاستهای نادرست اش فقط اوضاع رو بدتر کرده. حالا هم تصمیم قرنطینه دراز مدتش واقعا آزاردهنده س. چون به معنی واقعی قرنطینه عمومی نیست... و...

خلاصه اینکه وقتی شهروند به کسانی که زندگی اجتماعی رو مدیریت می کنن به حق اعتماد نداشته باشه تصمیمات اونا رو هم نمیتونه درونی کنه و بپذیره. 

سخته که تحت مدیریت کسانی زندگی کنی که سلامت جسم و روان و رفاه تو آخرین چیزیه که برای اونا مهمه.

لعنت بر حکومت چین که این ویروس رو به جامعه جهانی حقنه کرد، صد لعنت!



۸ نظر:

M.T گفت...

کلمه به کلمه ی حرفهات اونقدر واقعیه که حسش می کنم. نرگس جان «تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس». حالت خوبه؟

Narges گفت...

ام تی عزیزم،
حضورت و دریافت بلاواسطه ات کافیه که حالم خوب بشه و حس قشنگ ارتباط رو مزه مزه کنم.خوبم الان نگران نباش دوست نازنین ام. خودت چطوری؟ اصل حالت چطوره؟
میدونی که برای من خیلی با ارزشی؟

M.T گفت...

منم خوبم، به قول شاعر: بر لب جوی نشستم و گذر عمر رو میبینم. چه گل خوشبویی از باغ دلت به من دادی، تو هم برای من با ارزشی.

Narges گفت...

خیلی مراقب خودت باش (:

M.T گفت...

سلام نرگس جان، خوبی؟
ناهار چی داری امروز؟ هر چی که هست یه ظرف برای من هم روی میز بذار.

Narges گفت...

ام تی جانم خوراک مرغ دارم، بشقاب ات حاضره، بفرمایید نوش جان😍😁

M.T گفت...

جالبه، خیلی جالبه چون که من هم امروز مرغ داشتم. وقتی داشتم غذا درست می کردم کسی رو از کائنات دعوت کردم تا همراهم بشه و از این غذا بخوره، و جواب تو، و این هم غذایی. چه دنیای قشنگیه.

Narges گفت...

وااای چه جالب! نوش جان ات! بالاتر از قشنگی بود ها 😍 من با یکی دو نفر که قویا بهشون اعتماد دارم این تجربه رو مکرر دارم... دلیلش رو نمی دونم ولی هست این تله پاتی 😇😇