۸/۲۱/۱۳۹۹

اگر بخواهم بزرگترین خطای زندگی ام را اعتراف کنم آن، پرهیز از دیگر زنان و فضاهای زنانه خواهد بود. برای خودم متاسفم که این پرهیز را به دلیل ضعف مادر و کلا زنانی که در زندگی ام حضور داشتند در پیش گرفتم. رسوب نگاه مردسالارانه در من سبب شده بود زنها را ضعیف و مجبور دریابم و تلاش ام را معطوف کنم به دوری از زنان و زنانگی متعارف. 

تجربه بدی بود...



۲ نظر:

M.T گفت...

دوری از آدما تجربه ی بدیه، که منم دچارشم، کم و زیاد، دیروز و امروز، دور و نزدیک. همیشه در تعامل با آدما سنگ زیرین آسیا بودن گاهی خسته ات می کنه، زخمیت می کنه، و بر خلاف میلت تلخت می کنه، برای همینه که ترجیح میدی رهاشون کنی. تنهایی خیلی سخته وقتی عاشق آدمایی ولی از نزدیک شدن بهشون می ترسی.

Narges گفت...

من حالا دیگه سنگ زیرین آسیا نیستم. یعنی وارد تعاملاتی نمی شم که بدونم طرف مقابل مسیولیت شخصی اش در روابط رو درک نمی کنه یا بجا نمیاره. قبلا زور میزدم رنج می بردم ولی الان نه!