۷/۰۷/۱۳۸۳

صورت مساله را پاکش کن!
صورت مساله را پاکش کن!وقتی صحبت از بروز یا ظهور پدیده هایی در اجتماع از قبیل شکل گیری زندگی مشترک بدون ازدواج, رابطه جنسی قبل از ازدواج, بجه دار شدن بدون ازدواج ,همجنسگرایی, طلاق های داوطلبانه و مسالمت آمیز , خانواده تک والد,اعتیاد , و ... می شه, نظریات متفاوتی از سوی افراد ارایه می شه.در بین عمده این نظرات , نکته ای همیشه توجه منو به خودش جلب می کنه ؛: پس سلامت و یکپارچگی اجتماعی چی می شه؟!آیا می توان فهمید که سلامت اجتماعی از نظر یک شهروند ایرانی یعنی چه؟آیا سلامت اجتماعی فعلیت یافتن آنچه که«من» درست می دانم هست ؟آیا «من» توان و دانش تشخیص راه درست و سالم برای همگان را دارم؟! آیا «من» مدیر این اجتماع هستم یا یک شهروند به مثل سایرین؛ در واقع آیا حقوق خاصی به «من» اعطا شده برای اعمال نظرم و بر آن اساس« من» می توانم شیوه تفکر و زندگی ام را به دیکر شهروندان تحمیل کنم؟!آیا اگر حتی مدیر این اجتماع هم باشم, وظیفه «من» مدیریت تفاوتها است یا متحدالشکل سازی مستبدانه اجتماعی؟!این واژه مبهم و کشدار (سلامت اجتماعی ), دارای چنان بار اقتدارگرایانه ای است که هر شخصی تحت لوای آن خود را مجاز به تحدید حدود دیگران می داند. وسعت حوزه پذیرش این «من» اقتدارگرا دیگران را؛ به اندازه تشخیص شخصی وی هست. جایگاه حقوقی «غیر من» ی که در همسایگی, همکاری, دوستی,همسری,هموطنی و هم...ی این «من» زندگی می کند برابر است با میزان انطباق دیگران با این تشخیص .*سلامت و یکپارچگی اجتماعی* مفهوم موهومی است که از سوی یک فرد در مقام شهروندی به مثل شهروندان دیگر, برای پیشبرد استبداد درونی «من» در ارتباط با «غیر من» به کار گرفته می شود.به نظر شما اگر که «من» مشمول موارد ذکر شده در بالا ( زندگی مشترک بدون ازدواج,رابطه جنسی قبل از ازدواج ,...) نبودم و «غیر من» مشمولش بود , مشروعیت قضاوت منتهی به اقدام علیه «غیرمن» ازسوی «من» از کجا ناشی می شود؟! آیا تشخیص شخصی «من» به تنهایی برای اقدام علیه «غیرمن» در مقام و جایگاه یک شهروند کافی است؟! اشکال زندگی در اجتماع متفاوت است و این واقعیتی است که همه ما باید بدان گردن بنهیم؛ البته ,اگر که خواهان زندگی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر هستیم.عدم پذیرش این واقعیت , یعنی ستیز درون اجتماعی, یعنی اصطکاک شدید منافع معنوی, ...و د رنتیجه , اضمحلال و انحطاط درونی اجتماع ما. حاضرید هر کدام سهم خودمان را در برپایی این نوع زندگی بر عهده بگیریم؟!خشونت روزافزون در اجتماع ما و به ستوه آمدن مان از این وضع , اشارتی ست به نقش هر یک از ما در پیشبرد خشونت و مسوولیت اجتماعی مان در نفی آن. نمونه ظریف و خزنده این خشونت را در مطلب دوست عزیزم
امشاسپندان یا در پیامگیر این یادداشت (علیرغم مخالفت نویسنده با حکم اعدام) می توانید مشاهده کنید.نظر خودم را فعلا نمی نویسم و موضوع را بازش نمی کنم تا خواننده محترم حساسیتش را نسبت به مساله خشونت در نزد خود بسنجد. در صورتی که دوست عزیزم امشاسپندان یا شما دوست عزیز با من موافق نبودید می تونیم در باره آن گفتگو کنیم.امشاسپندان عزیز و دوستان خوبم , هدف من از ارایه نمونه از نوشته دوست بسیار عزیزم امشاسپندان, در افکندن چالشی دوستانه در مورد خشونت و لزوم بازنگری در همه ما هست.خیلی مناسب می دونم که از خودمون شروع کنیم قبل از اینکه یقه عوام را بچسبیم.درست می گم؟از اینکه می بینم برخی از دوستان ترسی را با خودحمل می کنند و به واسطه این ترس کامنت انتقادی خودشان ر ااینجا و اونجا با اسامی دپگری می گذارند بسیار دلگیر می شوم و افسوس می خورم.ما از چه در هراسیم یعنی جسارت یک گفنگوی صزیح راهم نداریم دوستان؟!

هیچ نظری موجود نیست: