۴/۰۹/۱۳۹۴

BaBaZuLa - 24.03.2013 - Lido - part 4







با چهاردیواری جان رهای تو در حبس نمی شود که
با مرگ من جان رهایم قطعه قطعه نمی شود که
با عشق بازی از جان رهای تن کاسته نمی شود که
با تقلید، جان رهای ژن ها زیاد نمی شود که








۳ نظر:

ناشناس گفت...

این خیلی خوب بود! همه چیزش! دیشب قبل خواب فکر کنم یه بیست باری نگاهش کردم :))
اولین دفعه که دیدمش خیلی من رو یاد این اجرای پالس از گروه آرکایوانداخت
https://www.youtube.com/watch?v=EiLkUZOffYA

راستی اگر اون متنی که نوشتی ترجمه ی شعر ترانه هست باید بگم که ورود علم ژنتیک را به عالم شعر و ترانه تبریک می گویم :) خیلی پست مدرنه :))

الهه

Narges گفت...

الهه جان آره این گروهی آونگارد هستند . زنهایی که توشون می خونن و می رقصن از ملل مختلفن و یک رهایی خاصی دارن همونطور که دیدی. من عاشق این دختره ام. و البته خود گروه. .راستی منظورش از ژنها اینه که تو هر چقدر هم بخوای تقلید روح و جان آزاد رو بکنی تو ژنهات نخواهد رفت که نخوواهد رفت. نرگس
بیشتر بیا اینورا

ناشناس گفت...

اوهووم! حالا فهمیدم. حقیقتش اون مصرع آخر خیلی برام مفهوم نبود. الان که توضیح دادی روشن شد برام که چی میخواد بگه. کاملا درسته و منم باهاش موافقم. رهایی باید از درون آدم بجوشه. زوری زوری نمیشه رهایی رو به کسی تزریق کرد.
الهه