۹/۰۱/۱۳۸۷

بعد ازجنجال های نامربوط به علت یا علل خاتمه دادن به مدیریت آقای جامی در رادیو زمانه که به دلیل عدم ارائه اطلاعات شفاف و صریح و به موقع به مخاطب از سوی ایشان و همکارانشان، غیرخودیت را با تمام وجود لمس کردم این بار مطالعه نوشته های مربوط به تعطیلی هزارتو زخم ام را تازه کرد.گرچه زخم حاصل از بی اعتمادی یا نامحرمیت و غیرخودیت در اجتماعات ایرانی در من بسیار عمیق است و حاصل اش هم ترک نوشتن در دنیای آنلاین است .
می دانید چه چیز باعث آزار من از جانب این اجتماع یا هر اجتماع دیگر ایرانی آنلاین(مجازی) یا آفلاین (واقعی1) هست؟اینکه هر زمان مخاطب نامحرم است و غیرخودی و ناشایسته برای در میان نهادن واقعیتها در هر شکل آن ،مطبوع یا غیر مطبوع.بعید می دانم که اعضای هزار تو حتی،نسبت به یکدیگر خودی باشند،ما ایرانیان همه نسبت به آن دیگری غیرخودی و بیگانه هستیم...دل آدمی در "اجتماع" اعتماد می خواهد،اعتماد...بی اعتماد،همدلی و همبستگی اجتماعی جز یک شوخی تلخ نیست...مثل همیشه و باز هم متاسفم که پشت در اجتماعی از اجتماعات ایرانی مانده ام...از شنیدن و خواندن یا مرثیه یا مدیحه خسته ام ،باور کنید خیلی خسته ام...
دوستان عزیز،فکر نمی کنید سخن گفتن از امید برای همدیگر در کارها و جماعات آینده کمی مبالغه آمیز باشد؟

-------
1-پیشترها نقطه مقابل "دنیای مجازی" را "دنیای واقعی" نمی دانستم و همیشه از واقعی بودن دنیای دیجیتال دفاع می کردم،ولی بعد از تجربیاتی با آشنایان ایرانی دنیای دیجیتال در دنیای بیرون ،به این نتیجه رسیدم که حرفها و کلمات را زیاد دارای پشتوانه واقعی و عملی فرض نگیرم، فاصله ای معمولا به اندازه 180 درجه...بر همین اساس دیالوگ و مناظره برایم خالی از معنا شده است و از کنار خیلی از ادعاها و پزها با سکوت می گذرم...

هیچ نظری موجود نیست: